...
دوش در حلـقه ما قصه گیــســوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشــــتاق کمانخـــــــــانه ابـروی تـو بود
عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فتــنـه انگیــز جهان غمــــــزه جادوی تو بود
من سرگشته هم از اهل سلامت بودم
دام راهـم شکن طـــرّه هنـــدوی تو بود
بگشــــا بند قبا تا بگشـــــــاید دل من
که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود
به وفـــای تو که بر تربــت حافـــظ بگــذر
کز جهان می شد و در آرزوی روی تو بود
***
روزهایم را به گرمی نگاه تو آغاز خواهم کرد و شبهایم را در حریم اطمینان بخش وجود تو سپری خواهم کرد...
نزدیکست ...
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشــــتاق کمانخـــــــــانه ابـروی تـو بود
عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فتــنـه انگیــز جهان غمــــــزه جادوی تو بود
من سرگشته هم از اهل سلامت بودم
دام راهـم شکن طـــرّه هنـــدوی تو بود
بگشــــا بند قبا تا بگشـــــــاید دل من
که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود
به وفـــای تو که بر تربــت حافـــظ بگــذر
کز جهان می شد و در آرزوی روی تو بود
***
روزهایم را به گرمی نگاه تو آغاز خواهم کرد و شبهایم را در حریم اطمینان بخش وجود تو سپری خواهم کرد...
نزدیکست ...