4
هوالمحبوب
خسته ام. از همه این حرفها خسته ام.
از اینکه دائم با خودم کلنجار بروم خسته ام.
از اینکه دائم با اطرافیانم کل کل کنم خسته ام.
از زندگی خسته ام.
از حرف زدن و از حرف نزدن خسته ام.
دلم می خواست می مردم.
نه که فکر کنید آدم افسرده ای هستم، نه. ولی دیگر بعضی وقتها نمی شود بعضی مسائل را تحمل کرد.
(بعضی آدمها غیر قابل تحمل هستند. )
برای ادامه حیاتم مجبورم به تواناییهای خودم تکیه کنم. باید خودم را بیشتر از هر زمان دیگری بشناسم و گسترش دهم. هیچکس دیگری نمی تواند کمکی به من بکند، هیچ کس. نه دوستانم و نه حتی خانواده ام . این شاید خیلی تلخ به نظر برسد اما عین واقعیت است.
مدتیست در تنهایی بهتر فکر می کنم. بهتر می اندیشم و بهتر می بینم.
( مطمئن نیستم، شاید هم اشتباه می کنم...)
خسته ام. از همه این حرفها خسته ام.
از اینکه دائم با خودم کلنجار بروم خسته ام.
از اینکه دائم با اطرافیانم کل کل کنم خسته ام.
از زندگی خسته ام.
از حرف زدن و از حرف نزدن خسته ام.
دلم می خواست می مردم.
نه که فکر کنید آدم افسرده ای هستم، نه. ولی دیگر بعضی وقتها نمی شود بعضی مسائل را تحمل کرد.
(بعضی آدمها غیر قابل تحمل هستند. )
برای ادامه حیاتم مجبورم به تواناییهای خودم تکیه کنم. باید خودم را بیشتر از هر زمان دیگری بشناسم و گسترش دهم. هیچکس دیگری نمی تواند کمکی به من بکند، هیچ کس. نه دوستانم و نه حتی خانواده ام . این شاید خیلی تلخ به نظر برسد اما عین واقعیت است.
مدتیست در تنهایی بهتر فکر می کنم. بهتر می اندیشم و بهتر می بینم.
( مطمئن نیستم، شاید هم اشتباه می کنم...)